کد خبر: 1305888
تاریخ انتشار: ۱۵ تير ۱۴۰۴ - ۲۳:۰۰
تقی دژاکام

مراسم شام غریبان در حسینیه ارشاد است. سخنران با شور و حرارت می‌گوید: «خواهران! برادران! اکنون شهیدان مرده‌اند، و ما مرده‌ها زنده هستیم. شهیدان سخنشان را گفتند، و ما کر‌ها مخاطبشان هستیم، آنها که گستاخی آن را داشتند که وقتی نمی‌توانستند زنده بمانند مرگ را انتخاب کنند، رفتند، و ما بی‌شرمان ماندیم؛ صد‌ها سال است که مانده‌ایم؛ و جا دارد که دنیا بر ما بخندد که ما - مظاهر ذلت و زبونی‌ـ بر حسین و زینب ـ مظاهر حیات و عزت‌ـ می‌گرییم، و این یک ستم دیگر تاریخ است.» مرتضی آوینی از وسط دانشجویان بلند می‌شود و می‌گوید: «پندار ما این است که ما مانده‌ایم و شهدا رفته‌اند، اما حقیقت آن است که زمان ما را با خود برده است و شهدا مانده‌اند.» مصطفی چمران با ویدئوکنفرانس با این جلسه ارتباط برقرار می‌کند و می‌گوید: «شهادت یک انتخاب آگاهانه و عاشقانه است نه یک حادثه. اما مطمئن باشید هنگامی که شیپور جنگ نواخته شود، مرد از نامرد شناخته می‌شود.» مأمور با گوشی خود به مافوق خود پیامک می‌دهد: به خمینی گفتم با کدام سربازان می‌خواهی انقلاب کنی؟ اما او لبخندی زد و با آرامش گفت: «سربازان من در گهواره‌ها هستند.» حسین فهمیده و تانک دشمن هردو منفجر می‌شوند. ایران اینترنشنال ترانه می‌گذارد. جاسوس‌های اسرائیل پس از یک سال آموزش پهپاد‌ها را به سمت منازل حبیب بن مظاهر، زهیر بن قین، مسلم بن عقیل و جون می‌فرستند و آنها را به شهادت می‌رسانند. افغانی‌ها را سوار اتوبوس‌ها می‌کنند و به سمت مرز می‌فرستند. حسن روحانی لبخند می‌زند. محمدکاظم کاظمی بغض می‌کند و می‌گوید:
اگر چه مزرع ما دانه‌های جو هم داشت
و چند بته مستوجب درو هم داشت
اگرچه تلخ شد آرامش همیشه‌تان
اگرچه کودک من سنگ زد به شیشه‌تان
اگرچه متهم جرم مستند بودم
اگرچه لایق سنگینی لحد بودم
دم سفر مپسندید ناامید مرا
ولو دروغ، عزیزان! بحل کنید مرا
تمام آنچه ندارم، نهاده خواهم رفت
پیاده آمده بودم، پیاده خواهم رفت
بعد به حرم امام رضا (ع) اشاره می‌کند، بغضش می‌ترکد و می‌گوید:
به این امام قسم، چیز دیگری نبرم
بجز غبار حرم، چیز دیگری نبرم
ترامپ طی مصاحبه‌ای می‌گوید: «ایران می‌خواهد با من شخصاً صحبت کند. اگر نیاز باشد با آنها دیدار می‌کنم.» ابواب جمعی اسرائیل در ایران با دمشان گردو می‌شکنند. سیدالشهدا در پاسخ می‌گوید: «این فرومایه فرزند فرومایه‌ای دیگر، مرا بین دوراهی کشته‌شدن با شمشیر یا قبول خواری قرار داده است؛ هیهات که ما زیر بار ذلت و خواری برویم.» گلامپ مثل همیشه ناامیدی تزریق می‌کند: «من می‌دونستم موفق نمی‌شیم.» ترامپ خوشحال می‌شود. عمر سعد صبح زود مراکز هسته‌ای ایران در فردو، نطنز و اصفهان را بمباران می‌کند. شمر بن ذی‌الجوشن در مصاحبه با شبکه ۱۱ اسرائیل از احتمال ترور رهبر انقلاب اسلامی می‌گوید. معاویه باز هم می‌خندد. جاسوس‌های درون نظام باز هم پهپاد‌ها را مسلح می‌کنند. چند فرمانده دیگر سپاه به شهادت می‌رسند. چندصد افغانستانی دیگر دستگیر می‌شوند. پروژه‌بگیران توییتری سوت و کف می‌زنند. مردم عزاداری می‌کنند. جای آقای خامنه‌ای خالی است. حرمله با ایران اینترنشنال مصاحبه می‌کند. عطاء‌الله مهاجرانی با شبکه خبر به گفت‌و‌گو می‌نشیند. مهدی نصیری از حمله اسرائیل به ایران دفاع می‌کند. اکبر گنجی و عبدالکریم سروش به شدت به حرمله حمله می‌کنند. حضرت علی‌اکبر (ع) ۱۴ موشک به سمت قرارگاه یزید در العدید می‌فرستد. علی‌اصغر شفیعیان توییت می‌زند: «زدند، زدیم، تساوی. حالا نوبت «عقل» است.» مردم برای سلامتی رهبر انقلاب به دعا و نذر و نیاز و قرآن رو می‌آورند. در وسط سخنرانی آقای عالی در شب دهم ماه محرم، آقای خامنه‌ای بدون عصا وارد حسینیه امام خمینی می‌شود. خواننده مسیحی در جمع هزاران نفر از مردم لبنان «طلع البدر علینا» می‌خواند. آقا به حاج محمود کریمی می‌گوید: اگر خسته نیستی «ای ایران» را بخوان. همه ایران با حاج محمود همخوانی می‌کنند: در روح و جان من، می‌مانی‌ای وطن...

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
captcha
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار